غلامی و نوکری امام معصوم یا ثروت فراوان؟
فَقَالَ [الامام الجواد (صلواة الله علیه)] إِنَّ أَبَا عَبدِ اللَّهِ (صلواة الله علیه) كَانَ عِنْدَهُ غُلَامٌ يُمْسِكُ بَغْلَتَهُ إِذَا هُوَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَبَيْنَا هُوَ جَالِسٌ وَ مَعَهُ بَغْلَةٌ إِذْ أَقْبَلَتْ رِفْقَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الرِّفْقَةِ هَلْ لَكَ يَا غُلَامُ أَنْ تَسْأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَنِي مَكَانَكَ وَ أَكُونَ لَهُ مَمْلُوكاً وَ أَجْعَلَ لَكَ مَالِي كُلَّهُ فَإِنِّي كَثِيرُ الْمَالِ مِنْ جَمِيعِ الصُّنُوفِ اذْهَبْ فَاقْبِضْهُ وَ أَنَا أُقِيمُ مَعَهُ مَكَانَكَ؟ فَقَالَ أَسْأَلُهُ ذَلِكَ فَدَخَلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (صلواة الله علیه) فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَعْرِفُ خِدْمَتِي وَ طُولَ صُحْبَتِي فَإِنْ سَاقَ اللَّهُ إِلَيَّ خَيْراً تَمْنَعُنِيهِ قَالَ أُعْطِيكَ مِنْ عِنْدِي وَ أَمْنَعُكَ مِنْ غَيْرِي فَحَكَى لَهُ قَوْلَ الرَّجُلِ فَقَالَ إِنْ زَهِدْتَ فِي خِدْمَتِنَا وَ رَغِبَ الرَّجُلُ فِينَا قَبِلْنَاهُ وَ أَرْسَلْنَاكَ فَلَمَّا وَلَّى عَنْهُ دَعَاهُ فَقَالَ لَهُ أَنْصَحُكَ لِطُولِ الصُّحْبَةِ وَ لَكَ الْخِيَارُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ اللَّهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (صلواة الله علیه) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ الْأَئِمَّةُ مُتَعَلِّقِينَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَانَ شِيعَتُنَا مُتَعَلِّقِينَ بِنَا يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا وَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ بَلْ أُقِيمُ فِي خِدْمَتِكَ وَ أُوثِرُ الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا فَخَرَجَ الْغُلَامُ إِلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ خَرَجْتَ إِلَيَّ بِغَيْرِ الْوَجْهِ الَّذِي دَخَلْتَ بِهِ فَحَكَى لَهُ قَوْلَهُ وَ أَدْخَلَهُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (صلواة الله علیه) فَقَبِلَ وَلَاءَهُ وَ أَمَرَ لِلْغُلَامِ بِأَلْفِ دِينَارٍ ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ فَوَدَّعَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَدْعُوَ لَهُ فَفَعَلَ.
حضرت امام جواد (صلواة الله علیه) فرمودند: حضرت امام جعفر صادق (صلواة الله علیه) غلامی داشت که وقتی حضرت داخل مسجد میشد ، افسار قاطرش را میگرفت و آن را نگه میداشت تا آنجناب برگردد.
یک روز نشسته بود و زمام قاطر را در دست داشت. قافلهای از خراسان آمده بودند ، مردی از کاروانیان به او گفت: ممکن است بروی از امام (صلواة الله علیه) تقاضا کنی مرا بجای تو بگمارد تا غلام آنجناب باشم؟ [اگر اینکار را کنی] تمام ثروت خود را بتو میبخشم. من از هر نوع دارائی ، ثروت زیادی دارم ؛ برو و مالک تمام اندوختۀ من باش! من هم مهار و افسار قاطر امام را میگیرم.
گفت: الان میروم و اجازه میخواهم.
غلام خدمت حضرت امام جعفر صادق (صلواة الله علیه) رسیده و گفت: فدایت شوم! شما که سابقۀ خدمتکاری و ارادت مرا میدانید. اگر خداوند خیری را حوالۀ من کند ، شما جلوگیری میکنید؟
آنحضرت فرمود: من از مال خود بتو میبخشم ، چطور از مال دیگری جلوگیری میکنم؟!
غلام جریان مرد خراسانی را نقل کرد ، امام فرمود: اگر تو نسبت به خدمتکاری ما بیعلاقه شدهای و آن مرد علاقمند است ، پیشنهاد او را میپذیریم و تو را میفرستیم.
همین که غلام از آنحضرت رو برگردانید که خارج شود ، امام (صلواة الله علیه) او را صدا زد و فرمود: تو را بواسطۀ سابقه خدمتکاری که نسبت بما داشتهای یک نصیحت میکنم ، آنگاه اختیار با تو است [خواستی برو و خواستی بمان]. هنگامی که روز قیامت شود ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به نور خدا چنگ میزند و امیرالمؤمنین (صلواة الله علیه) به نور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنگ میزند و امامان (صلواة الله علیهم) نیز به امیرالمؤمنین (صلواة الله علیه) چنگ میزنند و شیعیان ما هم بما را چنگ میزنند و به هر جا که وارد شویم ، آنها نیز وارد میشوند و با ما خواهند بود.
غلام به امام (علیه السلام) گفت: پس در خدمت شما باقی میمانم و آخرت را بر دنیا مقدم میدارم.
غلام بجانب مرد رفت. آن مرد به او گفت: با قیافهای غیر از قیافهای که وارد شده بودی ، به نزد من برگشتی!
غلام کلام امام را را برایش نقل کرد و او را خدمت حضرت امام صادق (صلواة الله علیه) برد. امام صادق (صلواة الله علیه) محبت و علاقهاش را پذیرفت و دستور داد به غلام نیز هزار دینار بدهند.
مرد خراسانی از جای حرکت کرده ، خداحافظی نمود و تقاضا کرد امام برایش دعا کند. حضرت امام صادق (صلواة الله علیه) نیز برای او دعا کرد.
منابع:
الخرائج و الجرائح: جلد ۱ ، صفحه ۳۹۰.
رياض الأبرار: جلد ۲ ، صفحه ۴۵۵.
بحارالأنوار [ط مؤسسة الوفاء]: جلد ۵۰ ، صفحه ۸۸.
سفیر انتظار - Safir Entezar...
ما را در سایت سفیر انتظار - Safir Entezar دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fsafir124 بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 16 بهمن 1401 ساعت: 5:15