ترجمۀ فارسی خطبه شریف طالوتیه از حضرت امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
خطبهای کمتر شنیده شده پیرامون وقایع مرتبط با کودتای سقیفه و غصب خلافت ، اثبات و حقانیت و مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
مرحوم شیخ کلینی (رضوان الله علیه) روایت کرده است که ابوالهیثم بن التیهان گفت:
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مدینه چنین خطبه خواند:
سپاس از آنِ خدائی است که خدائی جز او نیست ، زندهای كه چگونگی ندارد ، و پدید نیامده است ، و برای هستی او چگونه بودنی نیست ، و مکانی ندارد ، و در چیزی نباشد ، و بر فراز چیزی قرار نگرفته باشد ، و برای خود مکانی نیافریده باشد ، و پس از اینکه چیزی را آفرید از او نیروی تازهای نگرفت ، و پیش از آنکه چیزی را پدید آورد ناتوان نبوده است ، و پیش از آفرینش چیزی هراس نداشته ، و از تنهائی خود نگران نبوده. به چیزی نماند ، و پیش از آفرینش خود بیسلطنت نبوده ، و پس از آنکه هر آنچه آفریده از میان برود باز هم بیسلطنت نشود. معبودی بوده زنده ، اما نه به زندگی عرضی ، و مالک بوده پیش از آنکه چیزی را بیافریند ، و مالک است پس از آفرینش هستی. برای خداوند نیست چگونگی مکان ، و نه اندازهای که شناخته شود ، و نه چیزی كه بِدو مانند باشد. پایندگی طولانی او پیرش نسازد ، و از وحشتی ناتوانی نگیرد. او آنچنانکه مخلوقاتش رایزنى و یاری و گرفتن آگاهی از دیگری را نیاز دارند ، بر او لازم نیست ؛ و هر چه را از خلق خود خواهد از دیگری نپرسد و کسب تکلیف نکند. دیدگان، او را در نیابند و او دیدگان را درمییابد و اوست لطیف و خبیر. من گواهی میدهم که نیست خدائی جز الله، یکی است و شریکی ندارد، و گواهی میدهم که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و پیامبر اوست که خداوند او را با هدایت و دین حق فرستاده است، تا او را بر همه دین آشکار سازد، اگر چه مشرکان را ناخوش آید ، و او رسالت خود را رساند و راه هدایت را نمود.
ای امتی که فریبش دادند و فریب خورد ، و فريبِ فريبكار خود را فهميد و دانسته بر پذیرش این فریب پافشاری کرد ، و از هوی و هوس خویش پیروی نمود، و خود را به تاریکی گمراهی افکند ، و با اینکه حق و راستی برایش هویدا و آشکار بود ، از آن روی برتافت و براه روشن پشت کرد ، و از آن به کژراهه رفت! سوگند به آنکه دانه را شکافت ، و جاندار را آفرید ، اگر شما دانش را از معدنش کسب میکردید ، و آب را گوارا و شیرین نوش مینمودید ، و خوبی را از جایگاهش ذخیره میگرفتید و راه را از آنجا که روشن است میپیمودید ، و بروش درست میرفتید ، راهها در برابر شما همواره بود، و نشانهها برای شما پدیدار، و اسلام برای شما میدرخشید، و خوش و فراوان میخوردید، و دیگر در میان شما کسی یافت نمیشد که گرسنه باشد، و دیگر بر مسلمان يا غیر همکیش شما ستم روا نمیشد ، ولى شما راه تاریکی پیمودید ، و دنیا با همۀ گستردگی بر شما تیره و تار شد، و درهای علم و دانش بر شما بسته گردید. شما با هوای نفس سخن گفتید ، و در دین اختلاف کردید ، و ندانسته به احکام دین فتویٰ دادید ، و در پی گمراهان براه افتادید تا شما را گمراه کردند ، و امامان بر حقّ را رها کردید ، و آنها نیز شما را وانهادند و به وضعی افتادید که بدلخواه خود داوری كنید ، نه بحقّ.
هر گاه مسئلهای پیش میآمد ، از اهل ذکر میپرسیدید ، و چون نظری برای شما میدادند سخن ایشان را همان دانش تلقی میکردید ، پس چگونه شد که آنها را رها نمودید ، و پشت سر نهادید و با ایشان بمخالفت برخاستید. آرام باشید که بزودی آنچه را کِشتید خواهید دروید ، و سرانجام جرمهای خود را ، و هر آنچه را بسوی خود جلب کردید ، خواهید دید.
سوگند به آنکه دانه را شکافت و سبز کرد، و جاندار را آفرید و بدان روح بخشید، هر آینه میدانید که منم صاحب الامر و پیشوای شما، و کسی كه باید از او فرمان برید و پیرویش کنید ، و منم دانشمند و عالمِ شما ، در آنچه شما را اصلاح کند ، و آنکه بوسیلۀ دانشش شما را نجات تواند بخشید. منم وصی پیامبر شما و برگزیدۀ پروردگارتان و زبان قرآنتان و دانا به مصلحت شما، و پس از اندک مدتی آرام آرام بر شما فرود خواهد آمد، آنچه را وعده داده شدید، و آنچه به امتهای پیش از شما نازل شده است، و به تحقیق خدا شما را در بارۀ امامانتان بازپرسی کند، با آنان محشور خواهید شد و فردا بدرگاه خداوند عزّ و جلّ خواهید رفت.
بخدا سوگند اگر به شمارۀ یاران طالوت ، یا شماره یاران بدر ، یاور داشتم ؛ هر آینه با تیغ شما را میزدم تا بحق برگردید، و براستی گرائید ، و اینکار برای پیوند شکاف و نرمش بهتر بود. خدایا میان ما بحقّ حکم فرما که تو بهترین حاکم هستی.
راوی میگوید: امام (علیه السلام) سپس از مسجد بیرون رفت و به آغلی رسید که در آن حدود سی گوسفند بود. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
بخدا اگر برای من مردانی بودند به شمارۀ این گوسفندان که برای خداوند عزّ و جلّ و رسولش (صلی الله علیه و آله) خیرخواه بودند ، پسر زن مگسخوار را از سلطنتش برمیداشتم.
راوی میگوید: چون شب شد ، سیصد و شصت کس با وی بیعت کردند تا دم مرگ ، پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: به هنگام بامداد در محل احجار الزیت گرد آئید ، و براى نشانی همه سرها را بتراشید ، و خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم سرش را تراشید ، و از آن جمع سرتراشیده در وعدهگاه حاضر نشدند، مگر ابوذر و مقداد و حذیفة بن یمان و عمار بن ياسر ، و سلمان هم در آخر آنان رسید ، و آنحضرت دست بر آسمان برداشت و فرمودند:
خدایا! این مردم مرا خوار شمردند، چونان كه بنی اسرائیل هارون (علیه السلام) را.
بار خدایا! تو میدانی آنچه را نهان و عیان میداريم ، و هیچ چیز در زمین و آسمان بر تو پنهان نیست ، مرا مسلمان از دنیا ببر و به نیکان برسان. سوگند به خانۀ کعبه و آنکه دست به کعبه ساید ، و هم سوگند به مزدلفه و گامهائی که برای رمی جمره بردارند، اگر نبود سفارش و عهدی که پیغمبر امی (صلی الله علیه و آله) بمن کرده است ، من همۀ مخالفان را به درۀ مرگ میافکندم ، و بر آنها آذرخش مرگ میباراندم ، و به همین زودی خواهید دانست.
منبع:
بهشت کافی [ترجمۀ روضة الکافی] ، تألیف شیخ کلینی ، ترجمه فارسی از حمید رضا آژیر: صفحات ۶۰ تا ۶۲ ، چاپ انتشارات سرور.
سفیر انتظار - Safir Entezar...ما را در سایت سفیر انتظار - Safir Entezar دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fsafir124 بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 18:19