در بررسی فاجعهء عظیم عاشوراء و حادثهء روی داده در کربلا ، سه شخصیت قابل تفکیک مشاهده میشود.
امام حسین (علیه السلام)
شخصیُتی که حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد ...
خودش و فرزندانش کشته میشوند ...
هزینهء انتخابش را میدهد
و
به چیزی که نمیخواهد ، تن نمیدهد.
از آب میگذرد ...
از خدا ...
ار دین و اعتقاد
و
از آبرو نمیگذرد.!
یزید (لعنة الله علیه)
همه را تسلیم میخواهد ...
مخالف را تحمل نمیکند ...
سرِ حرفش میایستد ...
برای رسیدن به اهداف و آمال خویش
نوهء پیغمبر را سر میبرد
و
بیآبرویی را بجان میخرد
تا
به چیزی که میخواهد ، برسد.
عمرِ بن سعد (لعنة الله علیه)
بروایتِ تاریخ تا روز هستم محرّم در تردید بود.
هم خدا را میخواهد ، هم خرما را
هم دنیا را میخواهد ، هم اخرت را
هم میخواهد حسین (علیه السلام) را راضی کند ؛ هم یزید (لعنة الله علیه) را.
هم اماراتِ ری را میخواهد ، هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد ، نه از خوشنامی میگذرد.
هم آب میخواهد ، هم آبرو.
دستِ آخر ...
اما ...
عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد ، نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد
و
سهمی نه از خوشنامی.!
ما آدمهایِ معمولی ...
نه جرات و ارادهء امامِ حسین (علیه السلام) را داریم ...
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را.!
اما
در درونِ همهء ما یک عمرِ بن سعد هست!
بیش از همه ، باید از عمر بن سعد شدن بترسیم ...
زیرا
عمر سعد بودن ، ابتدای راه یزیدی شدن است.!
https://telegram.me/Qarim
ــــــــــــــــــــ
امّا ...
یک شخصیّت چهارم هم در کربلا حضور داشت ...
ضحاک بن عبدالله ...
بيش از همه ، باید از ضحاک ابن عبدالله شدن بترسیم.!
پیامهایی تحت عنوان "من بیش از همه ، از عمر ابن سعد شدن میترسم"، در فضای مجازی دست بدست میشود. اما واقعیت این است که در صحنهء کربلا و روز عاشورا ، بیش از همه ، باید از ضحاک ابن عبدالله شدن ترسید.
ضَحّاک بن عبدالله مشرقی از یاران امام حسین (علیه السلام) بود که در واقعه عاشورا در کربلا حضور داشت. او پس از اینکه با سپاه عمر بن سعد جنگید و چند تن را کشت ، در واپسین لحظات روز عاشورا از نبرد گریخت. ضحاک بن عبدالله از گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است.
ضحاک شخصی بود که با امام عهد مشروط کرده بود. عهد بدین شرط که اگر یاری جز من برایت نماند ، من هم بتوانم از معرکه کنار بروم. ظاهراً دست روزگار ضحاک را به بوتهء آزمایش می گذارد و ضحاک در آخرین دقایق عمر شریف امام ، ایشان را ترک می کند.
ضحاک ابن عبدالله ولایتمدار بود ، آنهم ولایتمداری که تا ظهر عاشورا در رکاب امام می ماند ، اما آنچه ضحاک را مایهء ترس متدینین و محو شدن خودش در تاریخ قرار داد ، ولایتمداری مشروط می باشد. آری من از ضحاک ابن عبدالله شدن بیش از همه می ترسم. میترسم ولایتمداری من مشروط باشد و همین شرط عاقبت رسوای تاریخم کند.
عمر ابن سعد برای حکومت ری مقابل امام ایستاد. دلبستگی عمر ابن سعد به حکومت کردن بر همه آشکار بود ؛ اما ضحاک ، ضحاک چرا نماند؟
آخر این چه شرطی بود ضحاک؟
کدام دلبستگی پنهان بود که تو را لحظه آخر از امامت جدا کرد؟
همهء ما دلبستگی هایی پنهان در دلمان داریم که ممکن است ما را لحظه آخر از اماممان جدا کند ...
من بیش از همه از آن دلبستگیهای پنهان که خودم بیش از همه به آنها آگاهم ، می ترسم.!
زندگینامه
ضحاک فرزند عبدالله مشرقی از قبیلهء همدان بود. اطلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست. همین اندازه معلوم است که او علاوه بر یاری امام حسین (علیه السلام) در کربلا، در زمان امامت امام سجاد (ع) زنده بوده و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجّاد (علیه السلام) نام برده است.*1
حضور در کربلا
ضحاک بن عبدالله مشرقی از جمله یاران امام حسین (علیه السلام) است که با حضور در کربلا و سپس فرار از صحنهء نبرد روز عاشوراء ، انتقاداتی را بین تحلیلگران و مورخین شیعی - بعلت تنها گذاشتن امام (علیه السلام) و اهل بیتش- برانگیخته است.
ملاقات با امام حسین(علیه السلام)
طبری نقل کرده است ضحاک بهمراه مالک بن نضر ارحبی ، در میانهء راه کاروان حسینی بسوی کوفه ، با امام حسین (علیه السلام) ملاقات کردند. امام حسین (علیه السلام) آن دو نفر را بیاری خود خواند. وقتی آنان عذر خواستند ، امام (علیه السلام) علت عدم همراهیشان را جویا شد.
مالک بن نضر گفت: من بدهی و نانخور دارم ؛ اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم ؛ اما اگر بمن اجازه دهی ، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم ، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم» ؛ امام (علیه السلام) پذیرفت.*2
نبردهای ضحاک در روز عاشورا
ضحاک در صبح روز عاشورا در حملهء اوّل شرکت کرد و شجاعتهای بسیاری از خود بنمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام بجای آورد. او وقتی که دید سپاه بنی امیه بدستور عمر بن سعد اسبهای یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمیآورند ، اسب خود را در خیمهای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت.
ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (علیه السلام) ، دو نفر از دشمن را که پیاده میجنگیدند ، بقتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی ، دستت بریده نشود ، خداوند از اهل بیت رسول (صلوات الله علیه و آله) ، بهترین پاداشها را بتو ارزانی دار ».*3
فرار از صحنه نبرد
ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفائشی به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی آورده است:
« وقتی دیدم یاران امام حسین (علیه السلام) کشته شدهاند و نوبت بوی و خاندانش رسیده ، و با وی بجز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نماندهاند ، خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! بخاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری ، من بیعت خود را از تو برداشتم ؛ ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمهای پنهان کردهام و بهمین جهت بود که پیاده میجنگیدم ».
پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. پانزده نفر از اصحاب عمر بن سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکدهای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی و قیس بن عبدالله صایدی از تعقیبکنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از تعقیبکنندگان بودند ، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند.*4
گزارشگری وقایع عاشورا
ضحاک از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. برخی از مورخان ، از جمله طبری ، جریان بیعت شب عاشورا توسط امام حسین (علیه السلام) و اظهار وفاداری یاران را از قول ضحّاک نقل کردهاند.*5
شیخ مفید در کتاب ارشاد ، در ماجرای واقعهء عاشوراء ، از وی روایت کرده است.*6
بنابراین ، نام او و احادیث منقوله از او ، در کتب تاریخ و مقاتل بسیار دیده میشود.
پی نوشت:
*1- شیخ طوسی ؛ رجال الشیخ الطوسی ، قم ، جامعه مدرسین ، ۱۴۱۵ه.ق ، ص ۱۱۶.
*2- محمد بن جریر طبری ، تاریخ طبری ، ج ۴ ، بیروت: نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات ، ص۳۱۷ ؛ همان تاریخ طبری: ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران: نشر بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۲ ه.ش ، ص ۳۰۱۵.
*3- محمد بن جریر طبری ، تاریخ طبری: ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران: نشر بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۲ ه.ش ، ، ص۳۰۵۰.
*4- البلاذری ، احمد بن یحیی ؛ انساب الاشراف: تحقیق محمد باقر محمودی ، بیروت ، دارالتعارف ، چاپ اول ، ۱۹۷۷میلادی ، ج ۳ ، ص ۱۹۷؛ تاریخ طبری: ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران: نشر بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۲ ه.ش ، ص۳۰۵۰ . و 3051 ؛ تاریخ ابن اثیر: ج ۴ ، ص ۷۳.
*5- تاریخ طبری: ج ۴ ، ص ۳۳۹ ؛ انساب الاشراف: ج ۳ ، ص ۱۹۷.
*6- شیخ مفید ، الارشاد: نشر اسلامیه ، ۱۳۸۰، ص ۴۴۶.
منابع
البلاذری ، احمد بن یحیی ؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷م.
شیخ طوسی ، رجال الشیخ الطوسی ، قم ، جامعه مدرسین ، ۱۴۱۵ه.ق.
شیخ مفید ، الارشاد ، نشر اسلامیه ، ۱۳۸۰ه.ش.
محمدبن جریر طبری ، تاریخ طبری ، بیروت ، نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات.
محمد بن جرر طبری ، تاریخ طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران ، نشر بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۲ه.ش.
سفیر انتظار - Safir Entezar...
ما را در سایت سفیر انتظار - Safir Entezar دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fsafir124 بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 6:27