برف همه جا را سفید پوش کرده بود، سوز سرما تا مغز استخوان فرو میرفت. هیچ اثری از آدمیزاد نبود، کامیون اصغر آقا هم از برف سفید شده بود. با عصبانیّت، کاپوت ماشین را بست و در حالیکه به کاظم شاگردش بد و بیراه میگفت، سوار ماشین شد، در را محکم بست و شیشهها را هم بالا کشید و با مالیدن دستها به همدیگر خودش را گرم میکرد. پتو را از پشت صندلی برداشت و کشید روی دوشش. از دست کاظم خیلی ناراحت بود، همین طور بد و بیراه نثار او میکرد. فلاکس چای را برداشت تا در آن سرما با خوردن چای خودش را گرم کند.خیلی کلافه بود، لیوان تا نصفه پر شد، یک لعنتی هم نثار فلاکس کرد و بعد از خوردن همان نصف چای، سرش را روی فرمان ماشین گذاشت و بیاد حرفهای کاظم افتاد: «اصغر آقا شرمندهام، من نمیتوانم همراه شما بیایم».«بیخود میکنی، مگر شهر هرته که هر وقت خواستی بیایی و هر وقت خواستی نیایی».کاظم در حالیکه رنگش زرد شده بود ، خیلی آهسته و با صدای لرزان گفت: «بخدا خیلی دلم میخواهد بیایم ، ولی این هفته عروسی خواهرم هست و او هم جز من کسی را ندارد و همه کارهای عروسی هم روی دوش من افتاده».اصغرآقا با یک نگاه تند، رویش را از کاظم برگرداند و در حالیکه پشت به کاظم راه میرفت، گفت: « به جهنم! نیا، من هم دو برابر از حقوقت کم میکنم، حالا هم تا من میروم خانه خداحافظی کنم، گریس کاری ماشین را تمام کن».با اخم و تَخم، پارکینگ را به سمت خانه ترک کرد، در راه بسختی سفر بدون شاگرد فکر میکرد، و در راه به کاظم بد و بیراه میگفت.قبل از اینکه به خیابانی که خانهاش در آن بود برسد، دکمه باز پیراهنش را بست تا جلو در و همسایه آبروداری کرده باشد و بقول زنش توران خانم آبروی آنها را تو در و همسایه نبرد.در حالیکه سبیلهای بلندش را میجوید ، زن, ...ادامه مطلب
هیچکس در دوران غیبتش از هلاکت نجات نمییابد ، الا کسیکه ثابت بماند بر اعتقاد امامتِ حضرت ولیّ امر (عجل الله فرجه) و توفیق الهی نصیبش شده باشد در دعای تعجیل فرج ؛ اینگونه باشیم تا فردا در مقام علیین و همراه اهلبیت (علیهم السلام) باشیم.حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ اَلْأَشْعَرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ اَلْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ اَلْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ لاَ يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ اَلْبَلاَءَ عَنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ اَلْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ اَلْأَرْضِ.قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَمَنِ اَلْإِمَامُ وَ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدَكَ؟فَنَهَضَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) مُسْرِعاً فَدَخَلَ اَلْبَيْتَ ثُمَّ خَرَجَ وَ عَلَى عَاتِقِهِ غُلاَمٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ اَلْقَمَرُ لَيْلَةَ اَلْبَدْرِ مِنْ أَبْنَاءِ اَلثَّلاَثِ سِنِينَ فَقَالَ: يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ! لَوْ لاَ كَرَامَتُكَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى حُجَجِهِ مَا عَرَضْتُ عَلَيْكَ اِبْنِي هَذَا إِنَّهُ سَمِيُّ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ كَنِيُّهُ اَلَّذِي يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً يَا أَحْمَدَ بْنَ إ, ...ادامه مطلب