شده صبح جمعه من و تو ، دل گرفتار روی ماهت شد اسیر آن خال هاشمی و مستمند نیمه نگاهت شد کدامین صحرا تو خیمه زدی ، تا که آواره سوی آن باشم گدای دلخسته را بنگر ، سائل خاک خیمه گاهت شد اسیر دردم نما مهدی ، بیابانگردم نما مهدی یا ابا صالح (2) شده صبح جمعه من و تو ، کی شود مولا از سفر آیی سحر خیز کعبه دل من ، شمع محفل من ، کی ز در آیی به گرمی دست با کرمت آشنایم کن ، مبتلایم کن به پیش چشم گدای غریب ، می شود آیا جلوه گر آیی اسیر دردم نما مهدی ، بیابانگردم نما مهدی نصیب ما شد پریشانی شدم همچون تو ، بیابانی یا ابا صالح (2) شده صبح جمعه من و تو ، کی شود یارم از سفر آیی سحر خیز کعبه دل من شمع محفل ، ,حمعه ...ادامه مطلب