وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ [60]و [بياد آوريد] زماني را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد؛ به او گفتيم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمهي آب از آن جوشيد؛ آنگونه كه هر طايفه (از طوايف دوازدهگانه بنیاسرائيل)، چشمه خود را مىشناختند [و گفتيم:] «از روزىِ خداوند بخوريد و بياشاميد؛ و در زمين به فساد نكوشيد».موسی برای قوم خویش، آب طلبید۱ -۱ (بقره/ ۶۰)الباقر (علیه السلام)- إِنَّ قَوْمَ مُوسَی (علیه السلام) لَمَّا شَکَوْا إِلَیْهِ الْجَدْبَ وَ الْعَطَشَ اسْتَسْقَوْا مُوسَی (علیه السلام) فَاسْتَسْقَی لَهُمْ.امام باقر (علیه السلام) زمانیکه قوم موسی (علیه السلام) از خشکی و تشنگی شکایتکرده و از موسی (علیه السلام) آب درخواست نمودند، او [از خداوند] برای آنها آب خواست.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۳۸۸بحارالأنوار، ج۳۶، ص۲۶۵/ المناقب، ج۱، ص۲۸۲.۲- (بقره/ ۶۰)العسکری (علیه السلام)- طَلَبَ لَهُمُ السَّقْیَ لَمَّا لَحِقَهُمُ الْعَطَشُ فِی التِّیهِ وَ ضَجُّوا بِالْبُکَاءِ إِلَی مُوسَی (علیه السلام) وَ قَالُوا: هَلَکْنَا بِالْعَطَشِ. فَقَالَ مُوسَی (علیه السلام): إِلَهِی! بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ بِحَقِّ عَلِیٍّ (علیه السلام) سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِحَقِّ فَاطِمَهًَْ (سلام الله علیها) سَیِّدَهًِْ النِّسَاءِ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ (علیه السلام) سَیِّدِ الْأَوْلِیَاءِ وَ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ وَ بِح, ...ادامه مطلب
غلامی و نوکری امام معصوم یا ثروت فراوان؟فَقَالَ [الامام الجواد (صلواة الله علیه)] إِنَّ أَبَا عَبدِ اللَّهِ (صلواة الله علیه) كَانَ عِنْدَهُ غُلَامٌ يُمْسِكُ بَغْلَتَهُ إِذَا هُوَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَبَيْنَا هُوَ جَالِسٌ وَ مَعَهُ بَغْلَةٌ إِذْ أَقْبَلَتْ رِفْقَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الرِّفْقَةِ هَلْ لَكَ يَا غُلَامُ أَنْ تَسْأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَنِي مَكَانَكَ وَ أَكُونَ لَهُ مَمْلُوكاً وَ أَجْعَلَ لَكَ مَالِي كُلَّهُ فَإِنِّي كَثِيرُ الْمَالِ مِنْ جَمِيعِ الصُّنُوفِ اذْهَبْ فَاقْبِضْهُ وَ أَنَا أُقِيمُ مَعَهُ مَكَانَكَ؟ فَقَالَ أَسْأَلُهُ ذَلِكَ فَدَخَلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (صلواة الله علیه) فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَعْرِفُ خِدْمَتِي وَ طُولَ صُحْبَتِي فَإِنْ سَاقَ اللَّهُ إِلَيَّ خَيْراً تَمْنَعُنِيهِ قَالَ أُعْطِيكَ مِنْ عِنْدِي وَ أَمْنَعُكَ مِنْ غَيْرِي فَحَكَى لَهُ قَوْلَ الرَّجُلِ فَقَالَ إِنْ زَهِدْتَ فِي خِدْمَتِنَا وَ رَغِبَ الرَّجُلُ فِينَا قَبِلْنَاهُ وَ أَرْسَلْنَاكَ فَلَمَّا وَلَّى عَنْهُ دَعَاهُ فَقَالَ لَهُ أَنْصَحُكَ لِطُولِ الصُّحْبَةِ وَ لَكَ الْخِيَارُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ اللَّهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (صلواة الله علیه) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ الْأَئِمَّةُ مُتَعَلِّقِينَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَانَ شِيعَتُنَا مُتَعَلِّقِينَ بِنَا يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا وَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ بَلْ أُقِيمُ فِي خِدْمَتِكَ وَ أُوثِرُ الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا فَخَرَجَ الْغُلَامُ إِلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ, ...ادامه مطلب
حضرت فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) فرمودند:مَن عادانا فَقَد عادَی اللهَ وَ مَن خالَفَنا فَقَد خالَفَ اللهَ وَ مَن خالَف الله فَقَد إستوجَبَ مِنَ اللهِ العذابَ الالیم.هر کس با ما دشمنی کند ، با خدا دشمنی کرده است ، و هر کس با ما مخالفت کند ، با خدا مخالفت کرده است ، و هر کس با خدا مخالفت کند ، به یقین از سوی خداوند مستوجب عذاب دردناک است.منبع:نهج الحیاة: صفحه ۲۴۰.شرح حدیث:بزرگترین فضیلت اهلبیت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معیار بودن آنان برای خشم و رضای الهی و موافقت و مخالفت با پروردگار است.آنان انتخاب شدگان خدا ، و فانی در خدا هستند ؛ و آنچه را خدا میخواهد ، میگویند و به آنچه پروردگار می پسندد ، عمل میکنند و محبوب خداوند جهان میباشند. پس خواستۀ آنان با خواستۀ پروردگار یکی است و عملشان با حکم خدا منطبق است.دوستی با دوستان هر کس ، نشانۀ صداقت در دوستی است.وقتی خاندان پیامبر ، دوستان و اولیای برگزیدۀ خدا هستند ، پس دشمنی با آنان دشمنی با خداست و مخالفت با آنان هم خروج از دایرۀ ولایت و اطاعت خدای سبحان است.اینکه اهلبیت (علیهم السّلام) معیار هستند ، نعمتی برای بشریت و شیعیان است ، تا خط اصلی و راه درست را گم نکنند و هر جا تردید داشتند یا در حق و باطل بودن هر فرقه و گروه مردد ماندند ، آن مورد و آن گروه را با این «معیار الهی» مقایسه کند تا راه درست را بشناسند.کیفر مخالفت با خدا عذاب دوزخ است.شخص مسلمان باید مواظب باشد تا از مدار بندگی خدا و اطاعت پیامبر و امام و همسویی با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) خارج نشود., ...ادامه مطلب
حداد [آهنگر] کوفهاز آهنگری كوفى حكايت شده كه گفت: موقعى كه لشكر ابن زياد از كوفه براى جنگ با امام حسين (ع)خارج شد، من آهنهایى را كه داشتم جمع كردم و ابزار كارم را برداشتم و با آنان حركت نمودم. هنگامى كه آنان به مقصد رسيدند و طناب خيمهها را بستند من نيز براى خود خيمهاى برپا كردم و ميخهاى آهنى براى نصب خيمهها، راه و جايگاه براى اسبها و نوك نيزهها ساختم. هرگاه نوك نيزه يا شمشير يا خنجری كج ميشد من آنها را اصلاح ميكردم.رزق و روزى من بدين لحاظ فراوان شد و نام من در ميان آنان شيوع پيدا كرد، تا اينكه امام حسين (ع)با لشكر خود آمد. ما به سوى كربلا حركت نموديم و در كنار علقمه خيمه زديم. قتال در بين آنان شروع شد. آب را بروى امام حسين (ع)بستند و آن حضرت را با ياران و فرزندانش شهيد نمودند. مدت توقف و حركت ما نوزده روز بود. من در حالى كه ثروتمند شده بودم در حالی که اسيران با ما بودند به سوى منزل خود مراجعت كردم. وقتى اسيران به ابن زياد عرضه شدند او دستور داد تا آنان را براى يزيد به جانب شام بفرستند.چند صباحى بيش نگذشت كه من در منزل خود بودم. يك شب در ميان رختخواب خود خوابيده بودم. ناگاه در عالم خواب ديدم كه گويا قيامت بر پا شده و مردم نظير ملخهایی كه راهنماى خود را از دست داده روى زمين موج ميزدند و زبان عموم آنان از شدت تشنگى روى سينههاشان قرار گرفته است. من اين طور مىپنداشتم كه تشنگى هيچ كدام از ايشان از من شديدتر نیست؛ زيرا گوش و چشم من از شدت تشنگى از كار افتاده بودند. اضافه بر آن تشنگى، مغز من از حرارت آفتاب ميجوشيد.زمين نيز مانند قيرى جوشان شده بود كه آتش زير آن روشن كرده باشند. من اين طور خيال ميكردم كه مچ پاهايم كنده شده است. به خداى بزرگ قسم اگر من مخيّر ميشدم بين , ...ادامه مطلب